just IU
بقیه در ادامه مطلب: ((نظر فراموش نشه!!))
بقیه در ادامه مطلب: ((نظر فراموش نشه!!))
فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛
فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛
فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛
فقر اینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد
پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی؛
فقر اینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنشو بپوشونه، وقتی تنها میری بیرون جلو
پای زن یکی دیگه ترمز بزنی!
فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛
فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛
فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو
مجانی گیر بیاری؛
فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛
فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛
فقر اینه که بری تو خیابون و شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عكس مورد علاقه ات رو شکسته؛
فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زيبايي و دارو کمک بگیری؛
فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛
فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی؛
فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت) باشه
الو سلام مامانی منم هوشنگ... وای مامانی نمیدونی چقدر اینجا خوبه، محیط
دانشگاه خیلی محیط نازیه وای خدا خوابگاهو بگو، وقتی فکر میکنم امشب رو تختی
میخوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن و
جرقه ی اکتشافات علمی در همین مکان به ذهنشون زده شده تنم مور مور میشه!
ترم 2 ( ترم عاشق شدگی )
آه ای مریم... ای عشق من... میخواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه افکنم تا
بر شاخسار من نغمه سرایی کنی. همه ی زندگی و پول و ثروت من متعلق به توست
امروز 1 ساعت پشت پنجره ی کلاستون ایستاده بودم و رخ زیبایت را که همچون پروانه
در کلاس نشسته بودی تماشا میکردم...
ترم 3 ( ترم افسردگی )
الو سلام مامان، مامان مریم منو ول کرد و رفتمامانجون افسرده شدم اولین
و آخرین عشقم بود دارم میمیرم ای خدا بیا منو بکش راحتم کن. مامان من این زندگی
رو نمیخوام
ترم 4 ( ترم زرنگ شدگی )
الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟ منم پژمان! کجایی نفس؟ نیستی؟ دلم تنگ شده
واست گنجیشک کوچولوی من ... فردا میتونی بیای همو ببینیم؟ ببخش مهشید جون
پشت خطی دارم مامانمه... بعدا بهت زنگ میزنم...
الو به به سـلام ندا جون چطوری؟ نباید یه سراغی از ما بگیری نمیگی این فرزین زنده س
یا مرده ! آره بابا داشتم با مامانم صحبت میکردم پیرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوی
من حالت خوبه؟ به خدا دلم یه ذره شده برات، فردا کی و کجا ببینمت؟
ترم 5 ( ترم مشروطگی )
الو سلام استاد ... استاد قربون بچه ت یه 2 نمره به من بده دارم مشروط میشم. به خدا
دیشب بابام سکته کرد مرد، مامانمم از غصه افتاد پاش شکست الان تو آی ســـی یـــو
بستریه! خودمم ضربه ی روحی خوردم دچار فراموشی شدم الان حتی شما رو هم
یادم نمیاد... قربون دستت جبران میکنم....
ترم 6 ( ترم ولخرجیدگی )
الو مامان من خونه میخوام... اون 50 تومنی هم که دیروز فرستادی تموم شد دوباره
بفرست خرج پروژه م شد...!
ترم 7 ( ترم پاتوقیدگی )
الو سلام داش مصی... حاجی امشب بساز ما رو، از اون پنیرای ردیف بیار که میخوایم
بریم فضا پیمایی! نوکرتم، آقــــــایی...
ترم 8 ( ترم فارغ التحصیلیدگی )
الو سلام خانوم واسه این آگهی که تو روزنامه دادید تماس گرفتم. فرموده بودید
آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا .... !!!
نظر یادتون نره. مرسیییییی
پیشنهاد میکنم که در دختران ترم یکی (صفری) به دنبال Gf نباشید چون اولاً پا نمیدهند و ثانیاً اگر حتی یکی از این دختران برای دوستی پا بدهد (یکی در هر ۱۰ میلیون سال) همه به شما به چشم یک همجنس باز نگاه خواهند کرد!
فقط برای عملیات قضای حاجت به wc می روند ، طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد ، به پسران همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند!
تمام کتب ترم اول را می خرند و با دقت جلد میگیرند ، سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند وقتی به آنها سلام میکنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند – در فاصله بین کلاسها نان و پنیر دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی بگیرند!
ترم ۲ – همچنان قادر به ساختن کلمات معنی دار نمیباشند – متوجه میشوند به غیر از آنها افراد دیگری نیز به اسم دانشجو تو این مملکت هستند!
به مقدار بسیار ناچیز از قطر ابروها کاسته میشود ولی سیبیل جزیی از اعضای ثابت بدن می باشد ، سر کلاس متوجه موجوداتی عجیب و غریب میشوند اما اسم آنها را نمی دانند ، کماکان مسیر دانشگاه تا خانه بدون هیچ کم و کاستی طی میشود!
نیمی از کتاب های ترم را میخرند و نیمه دیگر را از کتابخانه میگیرند ، اگر به آنها سلام کنید در جواب زمزمه نامفهومی میشنوید با این مضمون: سلام علیکم و رحمة الله و برکاته – دو سه بار از جلوی تریای دانشکده رد میشوند اما جرأت داخل شدن را ندارند! (استغفرالله)
ترم ۳ – به معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجودات عجیب و غریب آشنا می شوند ، به این نکته حیاتی پی می برند که تنها استفاده wc قضای حاجت نیست!
سوژه خنده پیدا می کنند ، همه کتابها را از کتابخانه می گیرند و متوجه میشوند که تا ۴ جلسه میتوانند سر کلاس غیبت کنند – می فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد – تریا دانشکده تبدیل به پاتوق آنها میشود و در جواب سلام شما میگویند سلام!
ترم ۴ – با واژه bf آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند – ابروها نازک میشود و سیبیل ناپدید ، در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها به wc میروند!
همیشه در دانشگاه از قسمتهای “پر پسر” عبور میکنند ، شروع میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوش تیپ دانشگاه (نکته: اگر دیدید که جلوی در آموزش یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید پس: ۱- دختره ترم ۴ درس میخونه ۲- شما خوشتیپید ۳ – یالا مخشو بزن دیگه چلمن)
شروع میکنن به نوشتن جزوه – هر ۲-۳ شب یکبار به خانه میروند برای حاضری و به خاطر غر زدن های مامان بابا (خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید) و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس میخونن (آره جون خودت ، بیچاره پدر ، مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسراست) در جواب سلام شما میگویند: سلام – چطوری؟ خوبی؟
ترم ۵ – یکی از این موجودات خوش خط و خال (bf) را به دست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول های زیادی سرشان پیاده میشود!
اصلاً سر کلاسها نمی روند و از دانشگاه فقط با wc کار دارند چون bf دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل ترم یک میشوند (چون این دفعه فکر میکنن فقط خودشونن که bf دارند و آسمان باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا)
کوتاهترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه میباشد – از چهره مردانه گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است (اینجاست که میگن مردونگی مرده) به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای جبران آن از مقدار شلوار و مانتو شان کم میکنند!
یک میز اختصاصی برای خودشان و bf شان در تریا دانشکده رزرو است ، تابلو میشوند – کارکنان محترم حراست دانشگاه آنها را به اسم کوچک می شناسند!
سند کمیته انضباطی را به نامشان میکنند و در جواب سلام شما (بعد از ۱۰ دقیقه) می گویند: اوا … سلام ببخشید حواسم نبود (طرف داره عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست)
ترم ۶ – خیلی تابلو میشوند – عاشق میشوند – مشروط میشوند !!!
ترم ۷ – به طرز وحشتناکی تابلو میشوند – در عشق شکست میخورند – مشروط میشوند !!!
ترم ۸ – دوباره آدم میشوند – دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها را میگیرند (من لذت می برم میبینم این جوونا رو …….) جای جای دانشگاه برایشان خاطره انگیز است ، مثل بچه آدم این ترم درس میخوانند فارغ میشوند – در به در دنبال شوهر میگردند و به اولین پیشنهاد جواب مثبت میدهند و از چاله به چاه می افتند !!!!
عیدتون مبارک
امروز می خوام یه سوال ازتون بپرسم:
جدا پسرا عاقل ترن یا دخترا؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
هر کس بیاد از خودش دفاع کنه و حتما دلایلش رو هم بگه
مرسییییییی.فعلا.
سال نو مبارک
happy new year
بگذار از تنهایی این روزهای بی تو بگویم کم کم دارم باور میکنم که بی تو باید زندگی کنم و طناب آرزوهاییم را از بام آمدنت ببرم تو رفتی و من شاعر شدم چه اهمیتی دارد که شعرهای مرا نمیخواهی یا اصلا مرا نمیخواهی تمام ترانه هایم فدای غرورت دلم روشن است که یک وقت شاید روز شاید شب تو از میان بلور اشک هایم خواهی آمد دلم روشن است که دلت برای دلم تنگ میشود میبینی چقدر دلم خوش است به خیالت بگذار بگویم که هنوز از این دلبستگی ساده دل نبریدم با اینکه مثل روز برایم روشن است که خیال روشن آمدنت را به تاریکی گور خواهم برد فقط خواستم از تو بگویم برای آخرین بار تا نگویی که عشقم رنگ تکرار داشت.
ای کاش دل آدما همش مثل هم بود یا همشون شیشه ای بود یا همشون از جنس سنگ بود.
منتظر نظرات خوشتلتون هستما
رایحه پاکیزگی به فضای خانه، روح سرسبزی و طراوت بخشیده است. لباس های نو بر تن کرده ایم و درکنار سفره هفت سین به انتظار نو شدن نشسته ایم. سفره زیباست و همه منتظر حلول سال نو. هیجانی زیبا، تمام وجوداعضای خانواده رادربرگرفته است. این سفره یک سفره خیالی و پوچ و بی معنی نیست، بلکه نشانه ای از آن است که در آغاز سال که روز و سال نو می شود ما نیز نفس خویش راتهذیب کنیم و بر آن تزکیه ارج نهیم تا خداوندی که هفت آسمان را آفریده و هفت دریا را زیر آن نشانده ، بدین وسیله هفت نماد را فرا روی ماقرار داده و به ما نشان می دهدکه به کدامین وجه زندگی خویش را سپری کنیم و با نشستن و برخاستن در کنار این سفره، اسطوره عشق و صفا و پاکی ای را که درآن وجود دارد، در جسم و روح خود منعکس کنیم.
سین اول، سنجد
سنجد نماد سنجیده عمل کردن است.سنجد را بر این باور بر سفره می گذارند که
هرکس با خویشتن عهد کند درآغازسال هرکاری را سنجیده انجام دهد.سنجد نشانه
گرایش به عقل است؛ احترام به تفکر و ترویج و خردمندی.
سین دوم، سیب
دومین سینی که برسفره می نهند سیب است که نماد سلامتی و عشق می باشد.
سین سوم، سبزه
سبزه پس از سنجد و سیب بر سر سفره گذاشته می شود که نشانه خرّمی و شادابی و خوش اخلاقی است.سبزی با خود شادابی ، نیکویی و سرزندگی را به همراه می آورد. رنگ سبز ارتعاش افکار ما را موزون نگه می دارد و به ما آرامش می دهد.
سین چهارم، سمنو
سمنو مظهر صبر و مقاومت و عضو عدالت و قدرت است.
سین پنجم، سیر
سیر به نشانه رعایت حدود و مرزهاست. به سفره هفت سین راه یافته تا پای را از گلیم خویش بیرون ننهیم .سیر نماد مناعت طبع است یعنی انسان باید همواره با قناعت بر جهان بنگرد. پس سیر که نشانه قناعت و یادآور امتناع از تجاوز است را بر سر سفره می نهیم تاانسانی عاقل ،سالم ،شاداب، قوی و قانع باشیم.سیرچشمی و چشم سیری از بزرگ ترین صفات انسان برتر است.
سین ششم، سرکه
سرکه نماد پذیرش ناملایمات و نماد رضا و تسلیم است.واقف بر این نکته هستیم
که زندگی پیوسته توام با رنج و مشقت و زحمت است و هیچ انسان متعهد و با
مسئولیتی نیست که بدون دغدغه بتواند به زندگی ادامه دهد.خداوند، زمین و
آسمان و انسان را آسوده و بی غم نیافرید و در هر مشقتی که می رسد ،حکمتی
نهفته است و سرکه گویای تسلیم در برابر حکمت خداوند بزرگ و حکیم است.
و سین هفتم، سماق
آخرین سین سفره هفت سین سماق است.سماق نمادصبر و بردباری وتحمل دیگران
است.صبر به انسان می آموزد که درگذر زندگی، خستگی راباید خسته کرد و
کامیابی را باید یافت.
پس بیایید با ایمان به چنین ارزش هایی سال نو را آغازکنیم و با گرایش به
عقل و غلبه بر ترس و اضطراب، تصمیم بگیریم زندگی را ازنو بسازیم….